مرکز دانلود نوحه و مداحی و کلیپ و ....

عشاق جهان در طلب دیدن یارند... ما در دو جهان عاشق دیدار حسینیم ...ما تکیه به دیوار و در کس ننمودیم ..... عمریست که بر سایه دیوار حسینیم

مرکز دانلود نوحه و مداحی و کلیپ و ....

عشاق جهان در طلب دیدن یارند... ما در دو جهان عاشق دیدار حسینیم ...ما تکیه به دیوار و در کس ننمودیم ..... عمریست که بر سایه دیوار حسینیم

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی : (6 )

بی شک یکی از تابناک ترین ستارگان سپهر مدیحت و مرثیه آذری در نضج و پرورش شعر عاشورائی ترکی مرحوم عبدالعظیم امیرذهنی است . او خلف شاعر توانمند این عرصه مرحوم اصغر ذهنی است که در کتاب دانشمندان آذربایجان شرح حالش رفته و او را می توان بدون اغراق از ستون های قائمه ی خیمه ی شعر رثایی دانست .

مرحوم ذهنی زاده به تقویم خورشیدی در سال 1274 در شهر تبریز محلّه ی قدیمی چوستدوزان متولّد شد که پدرش او را عبدالعظیم نام نهاد . شاعر در دامان پر مهر و ادبی پدر بزرگوارش رشد و نمو می کند و به اعتبار استعداد و قریحه ی ذاتیش و روح لطیف و ولائیش و تابش انوار قدسی بر قلبش قدم در عرصه ی ادبیّات شعر رثایی می گذارد و چنان در این طیّ طریق توفیق دارد که مراحل طلب ، معرفت ، استغنا ، توحید ، حیرت و فقر را پیموده و به پیشگاه سیمرغ مشرّف می شود و در محضرش فنا فی الله است و سعادت دنیا و قیض عقبی نصیبش می شود .

خلوص نیّتیله چنگ ویر بو دامانه      آپار سعادت دنیا و فیض عقبانی

پختگی کلام و ترسیم تابلوهای هنری زیبا و گویا از واقعه ی کربلا و تجسّم هنرمندانه ی تاریخ عاشورا و خلق شاهکارهای ماندگار ادبی در آئینه ی خیال پردازی و نقش آفرینی بر بال اندیشه بگونه ای دقیق که خللی بر اصلیّت موضوع و تاریخ راستین قیام حضرت سیّدالشّهدا وارد نکند و این خیال پردازی دست خوش تعریف و انحراف و اغراق نگردد ، از مشخصه های بارز شعر مرحوم ذهنی زاده است ، تا جائیکه تحسین هر اهل ذوق و هنری را در این وادی برانگیخته است و کمتر خیال پردازی توانسته به این قلّه ی رفیع صعود کرده و آن را فتح نماید از این روست تاثیری بس شگرف و ماندگار بر دل هر اهل دل و شنونده ای می گذارد . بدین جهت او در خلق وقایع منظوم تاریخ کربلا از استادان مسلّم شمرده می شود . سخن او استوار و متین و مقرون به موازین فصاحت و بلاغت و در عین حال پر معنی و پر از مضمون های دقیق و فکرهای باریک و خیال های لطیف می باشد (تخلّص) :

ذهنی یارادیر نوحه ده هنگامه ی اخلاص     امّیدیله آلمیش الینه خامه ی اخلاص

یازمیش نه گوزل طرز بیله نامه ی اخلاص     هر کلمه سی مین راز دلیمدن خبر ایلر

اعماق دل اهل دله چوخ اثر ایلر

مرحوم ذهنی زاده مخصوصا در تمثیل و خیال پردازی شاعرانه ید بیضا می نماید و کمتر شعر اوست که از صنایع ادبی نظیر : کنایه ، مراعات النّظیر ، ایهام ، لفّ و نشر ، جناس ، تلمیح ، مطابقه ، حسن طلب ، تنسیق الصفات و سایر صنایع ادبی بی بهره باشد. برای تنویر مطلب و روشن شدن سخن و ذکر مصادیق عینی برای مطالب آمده به چند نمونه اشاره می شود:

اینها تنها چند نمونه کوچک بکار برده شده در اشعار سراسر مملوّ از صنایع بدیع ادبی مرحوم ذهنی زاده است که ذکر گردید . او در میان هم عصران خود وسواس عجیب و دقیق نسبت به این صنایع و عروض و قافیه ی اشعارش داشته و بدین جهت برخی دل سروده هایش را چندین بار ویرایش نموده و از روی مناعت طبع و بزرگواری خود که داشت نسخ مختلف آن را در دست پیش کسوتان و بزرگان قرار داده که هم خوانی ندارد و آن ها را چندین بار بازبینی نموده است .

 نگارنده بر این باور است ، سبک ویژه و خاصّ ذهنی زاده و نوآوری و ترسیم وقایع تاریخ کربلا در تابلور خیال و اندیشه ی وی بگونه ای منحصر بفرد و استثنایی است که کسی را یارای همراهی و همپایی با او نیست و کمیت طبع بیشتر شاعران ذی سبک و صاحب قلم و صاحب نامی در این عرصه لنگ است و فضا بر آنها تنگ .

او در دوره ای طبع آزمایی می کند که عرصه ی جولانگاه شاعران قدر قدرت و قوی شوکتی چون مرحومین حسینی (سعدی زمان) ، هندی (شباهنگ)، شانی ، عاصی ، طوری ، صحّاف ، صابر، زایر ، ذوقی ، نجمی ، حافظی و ... است که هر یک به تنهایی استادی مسلّم و شاعری چیره دست و تواناست و در صف شعرای عاشورایی جزو نادران دورانند و نوابغ زمان ، ولی مرحوم ذهنی زاده در این میان به پشتوانه ی سحر قلمش و سرّ سخنش و ثبات قدمش یکّه تاز میدان بلیغ و وسیع سخن است و نوک قلمش در ریز است و مشک بیز و رایحه ی شعرش چنان در وادی ادب پیچیده که مشام هر جویای شمیمی را می نوازد .

چنان رابطه ی مستحکم و استوار مابین شاعر و اهلبیت (ع) برقرار است که در عسر و یسر ، هرج و فرج هرگز رهایش نمی کنند و این رابطه را نمی گسلند تا آنجا ذکه شاعر را به یقین می رسانند که مورد توجه خاصّ آنهاست و همیشه وی را زیر سایه ی الطاف خود به آرامش می رسانند .

پایه ی تعبّد و ایمان و شب زنده داری و عبودیّت شاعر به اندازه ای بودکه از پدربزرگ رضاعی نگارنده – مرحوم حاج میرعبدالحمید زعفرانچیلر – که سالیان دراز در همسایگی مرحوم ذهنی زاده زندگی می کرد چنین نقل است که :

«پنجره ای کوچک مشرف بخانه ی ما بودکه اتاق شخصی مرحوم ذهنی زاده بود که تا طلوع فجر شب زنده دار بود و صدای عبادت و مناجات وی شنیده می شد و در محراب عبادت با جانان خویش راز و نیازی موثّر و سوزناک داشت»

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام


استان آذربایجانشرقی : (5)

زندگینامه شاعر اهل بیت : مرحوم محمد حسین جنتی مقام متخلص به صحاف تبریزی
مرحوم  صحاف  در  سال 1290 شمسی در شهر تبریز  بدنیا   آمد  دوران  کودکی  را   در
مکتبخانه های   معروف    تبریز  به  آموختن  ادبیات  کلاسیک پرداخت در محضر  حضرات
آیات عظام:شهیدی و خطیبی و استادانی همچون:  اسماعیل  امیرخیزی حسن امید و
صفوت .
در سن 14سالگی به سرودن شعر  پرداخت  به طوری  که  در  اندک  زمانی  استعداد وی
مورد اعجاب عموم قرارگرفت. علاقه زیادی که وی به  اهل بیت و  امام  حسین (ع)داشت
موجب شد  واقعه   جانسوز   کربلا  را   به  اشعار  کشید  و اولین  کتاب  خود  را   با  نام:
کوکب المصائب به همت مرحوم نوبهار انتشار  داد که  بی   اندازه  مورد  توجه  و استقبال
عموم قرار گرفت.  سپس به نشر کتبی  مانند :   گلشن شهداء  و دهه عاشورا و رهروان  
حقیقت با مقدمه مرحوم استاد شهریار پرداخت  و در اندک  زمانی این کتابها نیز نایاب شد.
مرحوم  صحاف  عمر پربرکت  خود را  در راه  ترویج   اسلام  و  اهل  بیت  سپری نمود و در
سال 1362 شمسی به سرای جاوید  شتافت.
پیکر مطهر وی با شکوه و جلال از سوی مردم تبریز   تشییع  و در قبرستان ستارخان منطقه
سرخاب تبریز به خاک سپرده شد. برادرانش مرحوم آقای حاج حسن قمری بنیانگذار کتابخانه    
فردوسی و جناب سرهنگ دکتر بزمی جراح نامدار  آذربایجان  بوده  و  تنها  فرزند ذ کور ایشان
آقای  احد صحاف یادگار وی  می باشد.
نویسنده:رحیم سهرابی

منبع اصلی: کتاب گلشن شهداء –انتشارات فخر آذر تبریز –چاپ دوم سال 1388 ه.ش

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی : (4)

زندگینامه شاعر اهل بیت: مرحوم حسین شانی اهل تبریز:
وی عاشق معشوق بزرگوار خود یعنی امام حسین (ع)بودو عقیده اش این بود "مگر عاشق جانان عاشق دنیا هم
میشود".
مرحوم استاد  شانی گر چه از آغاز کودکی تا پایان زندگی همواره با تنگدستی و سختی معیشت روبرو بود و هیچ
گاه روی خوشی و آسایش را ندید اما انسان وارسته ای بود که ساده زیست و عاشق مرد.
هیچ کس اورا آن طور که باید  بشناسد  نشناخت و  یا با  شناخت  ساده ای از او گذشت. این بی مهری ها و
بی توجهی ها ی مردم او را وادار به ترک شهر و دیار خود(تبریز)  نمود و رحل اقامت در دیار عاشقان یعنی مشهدالرضا
 بیافکند و در همانجا به استخدام یکی از کارخانجات قند آن شهر در آمد.
چون کار ایشان یکی از کارهای سخت و زیان آور بود سخت مریض میشود که اکثرا  در تخلص اشعار خود
بارها شفای خود را از مراد خویش خواسته بود.

آ ن استاد گرانمایه حدود 35 یا 40 سال  در دوران زندگانیش واقعا انسان زیست و بالاخره در تاریخ 29 ذ یقعده الحرام
 1369هجری قمری برابر با 1326 شمسی عاشقانه داعی حق را لبیک گفته به لقای معشوقش شتافت
او همچنین آرزو داشت که شاهد چاپ و نشر آثار ارزشمند خود باشد.  ولی  افسوس  این امر مهم  به  علت
تهیدستی ممکن نشد.از این رو نوشته های آن استاد فرزانه فقید دست به دست شده و هر کسی هم نسخه از
شعر اورا داشت یا  پیش خود نگه می داشت و یا دوست نداشت به کسی دیگر یا مداح دیگری عرضه نماید
تا در مجالس یا محافل عزاداری امام حسین (ع) مورد استفاده قرار گیرد.
لذا توفیق الهی نصیب اینجانب (سید علی اکبر صدرالدینی )مدیر انتشارات  منشور تبریز  شد تا با استعانت از درگاه خداوند
اثر ارزشمند آن شاعر شهیرمرحوم حسین شانی را مجددا پس از دو بار چاپ به وسیله ناشران قبلی که پر از اغلاط املایی بود به صورت
آبرومندانه ای با زحمات زیاد پس از تصحیح و همچنین با
ملحقات تعدادی از اشعار پراکنده آن مرحوم به چاپ رسانده و در دسترس عموم علاقه مندان و مداحان بزرگوار حضرت ابا عبدالله قراردهم
تا شاید در دنیای آخرت توشه ای باشد.
نویسنده : رحیم سهرابی از تبریز

منبع اصلی : کتاب : کلیات دیوان مرحوم استاد فرزانه حسین شانی جلد اول و دوم –انتشارات منشور تبریزسال 1386

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی :(3)


زندگینامه  مرحوم میر عبدالحسین خازن تبریزی :

به قلم حاج محمد حسن یزدانی از ریش سفیدان هیئت عجم محله خیابان

مرحوم میر عبدالحسین خازن خیابانی شاعر عاشورائی در سال ۱۲۹۰ قمری  و
مصادف با 1250 شمسی
در شهر تبریز و محله خیابان چشم به جهان گشود.   قسمتی از محله خیابان
در زمان قاجار باغ سرسبز خانوادگی آنها بوده که بعدا به قطعات مسکونی تقسیم
شده است. مرحوم پدرم نقل می کرد مرحوم خازن با مرحوم کریم صافی دوست و
دمساز بوده اند و مرحوم صافی باسواد بوده ولی خازن از سواد بی بهره بود. همچنین
خازن اهل مرثیه و نوحه نبود ولی صدای صافی داشت و خوشگذران و اهل ذوق بود و
هر سال که بهار می آمد تا فصل پاییز اکثرا با مرحوم صافی در آن باغ جمع بودند و
باصدای دلنشینشان آواز میخواندند. مرحوم حاج اسماعیل بانی شرکا از ریش سفیدان
هیئت نقل میکرد در دوران سلطنت مظفر الدین شاه با دوستان هیئتی به عتبات عالیات
مشرف شدیم . یک شب نشسته بودیم که یکی از دوستان خبر آورد میر عبدالحسین خازن
را در کنار فرات دیدم. گفتیم عوضی دیده ای او کجا کربلا کجا؟!گفت خودش بود باور نمی کنید
 بیایید برویم از نزدیک ببینیم. ۲۷ نفر پاشدیم رفتیم کنار فرات دیدیم بله خودش است.
 تازه نوحه هم می گوید و کریه میکند. به نزدیکش رفتیم و گفتیم آقا شنیدیم در مصیبت جدت
شعر میگوئی خواهشمندیم به فرات نوحه ای بگو. گفت:من لیاقت آنرا ندارم که در مصیبت
عاشورا شعر بگویم ولی در دلم بعضا زمزمه میکنم. شما اگر با چشم کربلائی به فرات نگاه کنید
از اینجا تا به قیامت خون جاری است. این هارا گفت و شروع کرد آن شعر جاودانه را گفتند
:آخدون عالمده ندن کوه و بیابانه فرات   اولمادون قسمت حسینه دونسن قانه فرات.  
آنروز در کنار فرات عاشورائی به پا شد و ما دیدیم ای بابا این میر عبدالحسین آن میر عبدالحسین
نیست و خیلی عوض شده.آن مرحوم پس از باز گشت به تبریز در هیئت عجم خیابان مشغول به
 شاعری شد وبیش از ۹۰ درصد بحر های سینه زنی این هیئت سروده آن مرحوم است. ایشان
در سال ۱۳۰۴ شمسی از دنیا رفت و در گورستان قاسم خان (محل فعلی دبیرستان طالقانی )به خاک سپرده شد.

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی :(2)

زندگینامه حاج کریم صافی تبریزی  تبریز  به قلم احد کامران ور ــــ 1390شمسی


و با اصلاحات و الحاقاتی توسط : رحیم سهرابی نویسنده همین وبلاگ

در دیماه 1393شمسی


اوایل قرن 14 هجری قمری یعنی در سال 1300 هجری قمری متقارن با 1261شمسی

از خانواده متموّل و سرشناس بنام حاج جعفر دایی پسری متولد

می شود که ادوار روزگاربرایش سرنوشتی عجیب و عبرت آموز رقم می زند.

او را کریم نامیدند –

شاید حکمتی در آن بود – و خالق کریم آنچه در سرشت و نهاد او نهاده بود را و دیعتی برای

شیفتگان حبیبش سران و سروران شهیدان قرار داده بود تا آیندگان از آن بهره مند گردند.

کریم آقای صافی در عنفوان جوانی غزل سرای چیره دستی می شود

دست تقدیر چه در آستین دارد و چه سرنوشت محیّرالعقولی

برایش رقم خواهد زد و آن جام صهبای مجازی که خرمن وجود بسیاری را به آتش کشیده ،

تبدیل به شراب ناب مجاز عبودیّت و ولایت خواهد شد و مرور دهور او را چگونه

از می طهور آل الله سیراب خواهد کرد و حقّ و حقیقت راه را بر مجاز و صورت خواهد بست

و از خاک به افلاک طیران خواهد نمود و او که در کمال غفلت و نسیان و عصیان است نمی داند

راه سعادت و فلاحت چه سان در کمینش نشسته تا آنچه بر دلش از انوار ازلی تابیده و

منوّرش گردانیده را برملا و هویدا خواهد ساخت .

بانوی بانوان جهان حضرت صدقیه طاهره زهرای مرضیه ( س) در خواب به

شاعر ریش خاطر می گوید :

صافی غزل بس است کمی هم برای پسرم حسین شعر بگو :


(صافی) اگر ایسته سن فاطمه دل شاد اولا

اصغر   آناسی    گرک ذکر اولونا    یاد اولا

بسدی اولنجه   بوسوز موجب    فریاد اولا

من سنه لای لای دیوم یا دیوم ای وای اوغول

یا:

(صافی) دایان تمام ایله باخمادو توبدی شور

طبع    سلیمون    ایلموری     اکتفا    گلور

آخر   حسین آدیندا   نه وار گلسه   مجلسه

بی   اختیار   ناله ی   داد    و   بکا    گلور

گویا    آناسی فاطمه     آغلار که    آغلا دور

مطلق   عزا اولان   یره صاحب   عزا    گلور


و رویای دیگری مزید بر علت شده و شاعر جوان احساسی و با ذوق ما را که نوری در

تنگنای سیاهی و ظلمت بر قلبش تابیده و قضا را حیران و قدر را متحیر می کند و

باعث توبه نصوحی می گردد که شاید قرنهای متوالی دست مایه نادمانی

 گردد که راه را از چاه خواهند شناخت و این جرقه ای می شود که شاعر برای خدمت

به اهل بیت ( علیهم السلام ) سر از پا نشناسد و نقل آن چنین است که در خواب

حضرت ختمی مرتبت را می بیند که کنار حوض آبی اجلال نزول نموده

و مردمانی در صف از دست مبارک حضرت از جرعه ای سیراب می شوند ،

شاعر مسعود ما نیز به امید قدحی در صف می ایستد

و موقعی که انتظار به سر می آید از دست مبارک حضرت در جامی بزرگ و متمایز

شراب طهور را سر می کشد و سرمست از ساغر مینایی

اهل بیت ( علیهم السلام ) می گردد.


صاف ایدوب ( صافی ) سنی بیر ساقی روشن ضمیر

هر آغزدان   یوخسا بو   نوعی   سوز اولماز دلپذیر

خوش گله    صغرایه    گر بیر    کیمیا دور بی نظیر

بول که   هم پیغمبره هم   کردگاره    خوش   گلور

...................................................................

ایله نوش   جانیله (صافیا) دوشر هر   قدر اَله درد و غم

اوزیوی او دردیله مست قیل ایله   عقل و هوشوی دُردغم

یره قویما   مرشد عشقدن یتشوب    بوسوز سنه ورد غم

بولوسن منی بیر علاقه وار گتوروب عراقه عم اوغلی جان

..................................................................

(صافی) سنی   ارشاد ایلیوب      مرشد کامل

واضحدی که   تایید حسینی     دگی    باطل

هر شاعری دل صاحبی بیر نوعی ویروب دل

ممکن دگی هر کس بیله نظم سخن ایتسون

کلام صافی و گفتار دل انگیزش که از دلی سوخته و عاشق و شیدا بر می آید

سخنی است ساده و گیرنده که با عشق و شعفی زایدالوصف همراه است و

سرشار از ندامت و اقرار به گناه می باشد و بدین سان به شیوه ای خاص در دلها

جایگزین می کند و در اوج و موج تواضع و فروتنی و انتباه بیان می شود که گویا به دوران

جوانی و سر خودی شاعر بر می گردد که چنین او را متحول و معذور گردانیده است.

تخلّص 1:

داشوبدور (صافیا) باشدان آشوبدور معصیت سیلی

سنی بو   سیلدن هرگز    کنار ایتمز    عمل خیلی

ولی دوت   دامنین یالوار حسیننون  اولسا گرمیلی

حساب   ایتمزله   محشرده قالان    صورتده الباقی

تخلّص 2:

(صافی) خطا چوخ ایلموسن حّی داوره

عاصی یازوبلا اسموی واضحدی دفتره

یالوار حسینه ، قاسمه ، عباس و اکبره

بلکه آدون    اسامی باطلدن     آیریلا

تخلّص 3:

من گرچه (کریمم) بوش الیله وطنیمده

جانیمده   اولوب غرق معاصی بدنیمده

سن لطف ایله درگاه حسینی ده منیمده

مقبول    اولا بو   تحفه    اجمالیم الهی


شاعر در اثر تزکیه نفس و صافی روح و تقرّب به حق و به توفیق توبه نصوحی که

نصیبش گشته به اعلا علیین راه می یابد و در نزد مقربین دارای جایگاهی رفیع و ویژه

می شود ، چنانچه شعری در خصوص دفن شهدای مظلوم کربلا دارد که داستانی

عبرت خیز و حیرت انگیز دارد و مطلع آن چنین است:


حق ایستدی بیر نوعیله دفن محن ایتسون

امر ایله   دی سجّاده    امامه کفن ایتسون

مدفون ایله دی   اصغری ده    گوز قاباقیندا

اولسون    آتاسی حشره   گلنده قوجاقیندا

وار    ایمدیده   آثار عطش گل    دوداقیندا

آند اولسون او بیماره که گلدی کفن ایتسون


در یک رباعی آن به وجود نازنین حضرت سجاد (ع) از زبان خودش قسم یاد می کند

که چندان طیب خاطر به صحت و سقم آن ندارد

و بر باورش می رود که قلم را خطا بر روی بیاض صفحه چرخانده و چنین مطلبی را

مشتبه و سقیم می پندارد د در دل راز آزار دهنده را چون درّی در صدف ذخیره می کند

تا که سّر آن این چنین مبرهن می شود که : پس از سفر آخرتش روزی به خواب شاعر هم عصر

و هم قلمش مرحوم یوسف شهاب می آید که شهاب او را بسی خرسند و خرّم می یابد

 که در ریاض خلد اعلا غرق در نعم بهشتی است و از اکرام و اعزار فوق العادی برخوردار

است که این حالت شهاب را متحیّر و واله می کند و وقتی صافی شهاب را بهت زده از این

حالت می یابد خطاب به او می گوید : نوحه سرایی کن که سراینده اش در این جهان

مستهظر و متنعم از نعم الهی است و بُرد با مرثیه سرایان است.


این همه نعمت و اکرام تنها به خاطر این مصراع است.


آند اولسون او بیماره که گلدی کفن ایتسون!؟

مرحوم شهاب مشوّش و پریشان از خواب پریده و چنین می سراید

مطلع:

گل باجی آل بالامی اوخلاندی قان آپارادی

جان ویردی   الّلریمده آرام   جان آپاردی

تخلص:

قویما (شهاب) الوندن دوشسون بو خامه بی جا

یاز نوحه    آغلا   یالوار    ویرسونله نطق گویا

مرحوم اولان او (صافی) دم ویردی حال رویا

گوردون   دیدی حسینه نوحه   یازان آپاردی

در تأیید مطلب فوق شاعر عاشورایی مرحوم حاج علی اکبر حامد نیز این چنین می سراید:

(حامد) بونی ایشیتموسن هنگام خوابیده

(صافی) گلوب (شهابه) آپاردی یازان دیدی

همچنین شاعر معروف شعر رثایی مرحوم هندی (شباهنگ) چنین مهر تصدیق بر آن می زند:

(هندی) الینده توشه برگ خزان آپاردی

برگ   خزانی   یولدا   باد   وزان   آپاردی

گرچه دیوبدی (صافی)نوحه یازان آپاردی

کلاً   شفاعت   ایلر   اهل عزایه   باشون

از معمرین نقل است در اواخر دهه اول قرن معاصر و در اوج خفقان حکومت رضا شاه پهلوی

و ممانعت از عزاداری برای شهدای کربلا و آزار و اذیت عزاداران حسینی عکس العمل

شاعر در روز عاشورای حسینی و پس از سرودن شعر :


بیر گوندی بوگون ملک لر آغلار

زهرا باش آجوب پیمبر آغلار


چنان شور و حال تهّیج شیعی در عزاداران ایجاد می کند که پس از گذشت بیش از 80 سال

هنوز وصف حال آن سینه به سینه گشته و نقل آن نُقل محافل حسینی است و روایتش

روح خفته هر درد آشنایی را بیدار می سازد.


بولمولّه بو گونده نه خبر وار

بو نوحه ده (صافی)بیر اثر وار

اهل دل اولان بیلر نه لر وار

هر بیتنی ایلر از بر آغلار


بالاخره صافی پس از صافی روح و جسم و کسب زر ناب در بوته آزمون و مشتعل از

عشق الهی و حصول درجات معنوی و رهیابی به قله رفیع عبودیت به استناد تاریخ

منظوم ماده فوت از مرحوم ذهنی و به نقل از کتاب دانشمندان آذربایجان

اثر مرحوم محمد علی تربیت و کتاب سخنوران آذربایجان اثر استاد دولت آبادی

در سال 1348 هجری قمری مقارن با 1307 شمسی پس از 48 سال عمر با برکت و عزت

رخ در نقاب خاک تیره کشید.

از  مرحوم صافی تنها یک فرزند پسر به نام حاج محمد صافی به یادگار مانده است

که در زمان فوت پدر تنها یک سال داشتند و از قرار معلوم وی نیز غزلیاتی دارند

و در حال حیات می باشند.


از مرحوم صافی کتابهای زیر در دسترس می باشد:

1- غزلیات فارسی صافی

2- گنجینه حسینی صافی جلد اول (انتشارات منشور تبریز _ تلفن :  04135535389 و 04135554219

به مدیریت : آقای سید علی اکبر صدرالدینی )

3- گنجینه حسینی صافی جلد دوم (انتشارات منشور تبریز _ تلفن :  04135535389 و 04135554219

به مدیریت : آقای سید علی اکبر صدرالدینی )


بو   آستان   حسینی ده   انبیای   عظام

اوزون امیدیله (صافی)صف نعاله سالوب

سه بیت از ماده تاریخ فوت:

ای دل   ز   دل   برآور آه  و فغان   به صافی

خون پاش تا دو چشمم سازد دروان به صافی

روز   دوشنبه   بیست و نهم ز   جیم   ثانی

حق   داد   امر رجعت از   این جهان به صافی

تاریخ   سال   فوتش (ذهنی )  چنین سروده

ما را   گمان   که گردد   جنّت مکان   به صافی

تبریز – احد کامران ور ــــ 1390شمسی و با اصلاحات و الحاقاتی توسط : رحیم سهرابی نویسنده همین وبلاگ

در دیماه 1393شمسی