مرکز دانلود نوحه و مداحی و کلیپ و ....

عشاق جهان در طلب دیدن یارند... ما در دو جهان عاشق دیدار حسینیم ...ما تکیه به دیوار و در کس ننمودیم ..... عمریست که بر سایه دیوار حسینیم

مرکز دانلود نوحه و مداحی و کلیپ و ....

عشاق جهان در طلب دیدن یارند... ما در دو جهان عاشق دیدار حسینیم ...ما تکیه به دیوار و در کس ننمودیم ..... عمریست که بر سایه دیوار حسینیم

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی : (4)

زندگینامه شاعر اهل بیت: مرحوم حسین شانی اهل تبریز:
وی عاشق معشوق بزرگوار خود یعنی امام حسین (ع)بودو عقیده اش این بود "مگر عاشق جانان عاشق دنیا هم
میشود".
مرحوم استاد  شانی گر چه از آغاز کودکی تا پایان زندگی همواره با تنگدستی و سختی معیشت روبرو بود و هیچ
گاه روی خوشی و آسایش را ندید اما انسان وارسته ای بود که ساده زیست و عاشق مرد.
هیچ کس اورا آن طور که باید  بشناسد  نشناخت و  یا با  شناخت  ساده ای از او گذشت. این بی مهری ها و
بی توجهی ها ی مردم او را وادار به ترک شهر و دیار خود(تبریز)  نمود و رحل اقامت در دیار عاشقان یعنی مشهدالرضا
 بیافکند و در همانجا به استخدام یکی از کارخانجات قند آن شهر در آمد.
چون کار ایشان یکی از کارهای سخت و زیان آور بود سخت مریض میشود که اکثرا  در تخلص اشعار خود
بارها شفای خود را از مراد خویش خواسته بود.

آ ن استاد گرانمایه حدود 35 یا 40 سال  در دوران زندگانیش واقعا انسان زیست و بالاخره در تاریخ 29 ذ یقعده الحرام
 1369هجری قمری برابر با 1326 شمسی عاشقانه داعی حق را لبیک گفته به لقای معشوقش شتافت
او همچنین آرزو داشت که شاهد چاپ و نشر آثار ارزشمند خود باشد.  ولی  افسوس  این امر مهم  به  علت
تهیدستی ممکن نشد.از این رو نوشته های آن استاد فرزانه فقید دست به دست شده و هر کسی هم نسخه از
شعر اورا داشت یا  پیش خود نگه می داشت و یا دوست نداشت به کسی دیگر یا مداح دیگری عرضه نماید
تا در مجالس یا محافل عزاداری امام حسین (ع) مورد استفاده قرار گیرد.
لذا توفیق الهی نصیب اینجانب (سید علی اکبر صدرالدینی )مدیر انتشارات  منشور تبریز  شد تا با استعانت از درگاه خداوند
اثر ارزشمند آن شاعر شهیرمرحوم حسین شانی را مجددا پس از دو بار چاپ به وسیله ناشران قبلی که پر از اغلاط املایی بود به صورت
آبرومندانه ای با زحمات زیاد پس از تصحیح و همچنین با
ملحقات تعدادی از اشعار پراکنده آن مرحوم به چاپ رسانده و در دسترس عموم علاقه مندان و مداحان بزرگوار حضرت ابا عبدالله قراردهم
تا شاید در دنیای آخرت توشه ای باشد.
نویسنده : رحیم سهرابی از تبریز

منبع اصلی : کتاب : کلیات دیوان مرحوم استاد فرزانه حسین شانی جلد اول و دوم –انتشارات منشور تبریزسال 1386

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی :(3)


زندگینامه  مرحوم میر عبدالحسین خازن تبریزی :

به قلم حاج محمد حسن یزدانی از ریش سفیدان هیئت عجم محله خیابان

مرحوم میر عبدالحسین خازن خیابانی شاعر عاشورائی در سال ۱۲۹۰ قمری  و
مصادف با 1250 شمسی
در شهر تبریز و محله خیابان چشم به جهان گشود.   قسمتی از محله خیابان
در زمان قاجار باغ سرسبز خانوادگی آنها بوده که بعدا به قطعات مسکونی تقسیم
شده است. مرحوم پدرم نقل می کرد مرحوم خازن با مرحوم کریم صافی دوست و
دمساز بوده اند و مرحوم صافی باسواد بوده ولی خازن از سواد بی بهره بود. همچنین
خازن اهل مرثیه و نوحه نبود ولی صدای صافی داشت و خوشگذران و اهل ذوق بود و
هر سال که بهار می آمد تا فصل پاییز اکثرا با مرحوم صافی در آن باغ جمع بودند و
باصدای دلنشینشان آواز میخواندند. مرحوم حاج اسماعیل بانی شرکا از ریش سفیدان
هیئت نقل میکرد در دوران سلطنت مظفر الدین شاه با دوستان هیئتی به عتبات عالیات
مشرف شدیم . یک شب نشسته بودیم که یکی از دوستان خبر آورد میر عبدالحسین خازن
را در کنار فرات دیدم. گفتیم عوضی دیده ای او کجا کربلا کجا؟!گفت خودش بود باور نمی کنید
 بیایید برویم از نزدیک ببینیم. ۲۷ نفر پاشدیم رفتیم کنار فرات دیدیم بله خودش است.
 تازه نوحه هم می گوید و کریه میکند. به نزدیکش رفتیم و گفتیم آقا شنیدیم در مصیبت جدت
شعر میگوئی خواهشمندیم به فرات نوحه ای بگو. گفت:من لیاقت آنرا ندارم که در مصیبت
عاشورا شعر بگویم ولی در دلم بعضا زمزمه میکنم. شما اگر با چشم کربلائی به فرات نگاه کنید
از اینجا تا به قیامت خون جاری است. این هارا گفت و شروع کرد آن شعر جاودانه را گفتند
:آخدون عالمده ندن کوه و بیابانه فرات   اولمادون قسمت حسینه دونسن قانه فرات.  
آنروز در کنار فرات عاشورائی به پا شد و ما دیدیم ای بابا این میر عبدالحسین آن میر عبدالحسین
نیست و خیلی عوض شده.آن مرحوم پس از باز گشت به تبریز در هیئت عجم خیابان مشغول به
 شاعری شد وبیش از ۹۰ درصد بحر های سینه زنی این هیئت سروده آن مرحوم است. ایشان
در سال ۱۳۰۴ شمسی از دنیا رفت و در گورستان قاسم خان (محل فعلی دبیرستان طالقانی )به خاک سپرده شد.

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی :(2)

زندگینامه حاج کریم صافی تبریزی  تبریز  به قلم احد کامران ور ــــ 1390شمسی


و با اصلاحات و الحاقاتی توسط : رحیم سهرابی نویسنده همین وبلاگ

در دیماه 1393شمسی


اوایل قرن 14 هجری قمری یعنی در سال 1300 هجری قمری متقارن با 1261شمسی

از خانواده متموّل و سرشناس بنام حاج جعفر دایی پسری متولد

می شود که ادوار روزگاربرایش سرنوشتی عجیب و عبرت آموز رقم می زند.

او را کریم نامیدند –

شاید حکمتی در آن بود – و خالق کریم آنچه در سرشت و نهاد او نهاده بود را و دیعتی برای

شیفتگان حبیبش سران و سروران شهیدان قرار داده بود تا آیندگان از آن بهره مند گردند.

کریم آقای صافی در عنفوان جوانی غزل سرای چیره دستی می شود

دست تقدیر چه در آستین دارد و چه سرنوشت محیّرالعقولی

برایش رقم خواهد زد و آن جام صهبای مجازی که خرمن وجود بسیاری را به آتش کشیده ،

تبدیل به شراب ناب مجاز عبودیّت و ولایت خواهد شد و مرور دهور او را چگونه

از می طهور آل الله سیراب خواهد کرد و حقّ و حقیقت راه را بر مجاز و صورت خواهد بست

و از خاک به افلاک طیران خواهد نمود و او که در کمال غفلت و نسیان و عصیان است نمی داند

راه سعادت و فلاحت چه سان در کمینش نشسته تا آنچه بر دلش از انوار ازلی تابیده و

منوّرش گردانیده را برملا و هویدا خواهد ساخت .

بانوی بانوان جهان حضرت صدقیه طاهره زهرای مرضیه ( س) در خواب به

شاعر ریش خاطر می گوید :

صافی غزل بس است کمی هم برای پسرم حسین شعر بگو :


(صافی) اگر ایسته سن فاطمه دل شاد اولا

اصغر   آناسی    گرک ذکر اولونا    یاد اولا

بسدی اولنجه   بوسوز موجب    فریاد اولا

من سنه لای لای دیوم یا دیوم ای وای اوغول

یا:

(صافی) دایان تمام ایله باخمادو توبدی شور

طبع    سلیمون    ایلموری     اکتفا    گلور

آخر   حسین آدیندا   نه وار گلسه   مجلسه

بی   اختیار   ناله ی   داد    و   بکا    گلور

گویا    آناسی فاطمه     آغلار که    آغلا دور

مطلق   عزا اولان   یره صاحب   عزا    گلور


و رویای دیگری مزید بر علت شده و شاعر جوان احساسی و با ذوق ما را که نوری در

تنگنای سیاهی و ظلمت بر قلبش تابیده و قضا را حیران و قدر را متحیر می کند و

باعث توبه نصوحی می گردد که شاید قرنهای متوالی دست مایه نادمانی

 گردد که راه را از چاه خواهند شناخت و این جرقه ای می شود که شاعر برای خدمت

به اهل بیت ( علیهم السلام ) سر از پا نشناسد و نقل آن چنین است که در خواب

حضرت ختمی مرتبت را می بیند که کنار حوض آبی اجلال نزول نموده

و مردمانی در صف از دست مبارک حضرت از جرعه ای سیراب می شوند ،

شاعر مسعود ما نیز به امید قدحی در صف می ایستد

و موقعی که انتظار به سر می آید از دست مبارک حضرت در جامی بزرگ و متمایز

شراب طهور را سر می کشد و سرمست از ساغر مینایی

اهل بیت ( علیهم السلام ) می گردد.


صاف ایدوب ( صافی ) سنی بیر ساقی روشن ضمیر

هر آغزدان   یوخسا بو   نوعی   سوز اولماز دلپذیر

خوش گله    صغرایه    گر بیر    کیمیا دور بی نظیر

بول که   هم پیغمبره هم   کردگاره    خوش   گلور

...................................................................

ایله نوش   جانیله (صافیا) دوشر هر   قدر اَله درد و غم

اوزیوی او دردیله مست قیل ایله   عقل و هوشوی دُردغم

یره قویما   مرشد عشقدن یتشوب    بوسوز سنه ورد غم

بولوسن منی بیر علاقه وار گتوروب عراقه عم اوغلی جان

..................................................................

(صافی) سنی   ارشاد ایلیوب      مرشد کامل

واضحدی که   تایید حسینی     دگی    باطل

هر شاعری دل صاحبی بیر نوعی ویروب دل

ممکن دگی هر کس بیله نظم سخن ایتسون

کلام صافی و گفتار دل انگیزش که از دلی سوخته و عاشق و شیدا بر می آید

سخنی است ساده و گیرنده که با عشق و شعفی زایدالوصف همراه است و

سرشار از ندامت و اقرار به گناه می باشد و بدین سان به شیوه ای خاص در دلها

جایگزین می کند و در اوج و موج تواضع و فروتنی و انتباه بیان می شود که گویا به دوران

جوانی و سر خودی شاعر بر می گردد که چنین او را متحول و معذور گردانیده است.

تخلّص 1:

داشوبدور (صافیا) باشدان آشوبدور معصیت سیلی

سنی بو   سیلدن هرگز    کنار ایتمز    عمل خیلی

ولی دوت   دامنین یالوار حسیننون  اولسا گرمیلی

حساب   ایتمزله   محشرده قالان    صورتده الباقی

تخلّص 2:

(صافی) خطا چوخ ایلموسن حّی داوره

عاصی یازوبلا اسموی واضحدی دفتره

یالوار حسینه ، قاسمه ، عباس و اکبره

بلکه آدون    اسامی باطلدن     آیریلا

تخلّص 3:

من گرچه (کریمم) بوش الیله وطنیمده

جانیمده   اولوب غرق معاصی بدنیمده

سن لطف ایله درگاه حسینی ده منیمده

مقبول    اولا بو   تحفه    اجمالیم الهی


شاعر در اثر تزکیه نفس و صافی روح و تقرّب به حق و به توفیق توبه نصوحی که

نصیبش گشته به اعلا علیین راه می یابد و در نزد مقربین دارای جایگاهی رفیع و ویژه

می شود ، چنانچه شعری در خصوص دفن شهدای مظلوم کربلا دارد که داستانی

عبرت خیز و حیرت انگیز دارد و مطلع آن چنین است:


حق ایستدی بیر نوعیله دفن محن ایتسون

امر ایله   دی سجّاده    امامه کفن ایتسون

مدفون ایله دی   اصغری ده    گوز قاباقیندا

اولسون    آتاسی حشره   گلنده قوجاقیندا

وار    ایمدیده   آثار عطش گل    دوداقیندا

آند اولسون او بیماره که گلدی کفن ایتسون


در یک رباعی آن به وجود نازنین حضرت سجاد (ع) از زبان خودش قسم یاد می کند

که چندان طیب خاطر به صحت و سقم آن ندارد

و بر باورش می رود که قلم را خطا بر روی بیاض صفحه چرخانده و چنین مطلبی را

مشتبه و سقیم می پندارد د در دل راز آزار دهنده را چون درّی در صدف ذخیره می کند

تا که سّر آن این چنین مبرهن می شود که : پس از سفر آخرتش روزی به خواب شاعر هم عصر

و هم قلمش مرحوم یوسف شهاب می آید که شهاب او را بسی خرسند و خرّم می یابد

 که در ریاض خلد اعلا غرق در نعم بهشتی است و از اکرام و اعزار فوق العادی برخوردار

است که این حالت شهاب را متحیّر و واله می کند و وقتی صافی شهاب را بهت زده از این

حالت می یابد خطاب به او می گوید : نوحه سرایی کن که سراینده اش در این جهان

مستهظر و متنعم از نعم الهی است و بُرد با مرثیه سرایان است.


این همه نعمت و اکرام تنها به خاطر این مصراع است.


آند اولسون او بیماره که گلدی کفن ایتسون!؟

مرحوم شهاب مشوّش و پریشان از خواب پریده و چنین می سراید

مطلع:

گل باجی آل بالامی اوخلاندی قان آپارادی

جان ویردی   الّلریمده آرام   جان آپاردی

تخلص:

قویما (شهاب) الوندن دوشسون بو خامه بی جا

یاز نوحه    آغلا   یالوار    ویرسونله نطق گویا

مرحوم اولان او (صافی) دم ویردی حال رویا

گوردون   دیدی حسینه نوحه   یازان آپاردی

در تأیید مطلب فوق شاعر عاشورایی مرحوم حاج علی اکبر حامد نیز این چنین می سراید:

(حامد) بونی ایشیتموسن هنگام خوابیده

(صافی) گلوب (شهابه) آپاردی یازان دیدی

همچنین شاعر معروف شعر رثایی مرحوم هندی (شباهنگ) چنین مهر تصدیق بر آن می زند:

(هندی) الینده توشه برگ خزان آپاردی

برگ   خزانی   یولدا   باد   وزان   آپاردی

گرچه دیوبدی (صافی)نوحه یازان آپاردی

کلاً   شفاعت   ایلر   اهل عزایه   باشون

از معمرین نقل است در اواخر دهه اول قرن معاصر و در اوج خفقان حکومت رضا شاه پهلوی

و ممانعت از عزاداری برای شهدای کربلا و آزار و اذیت عزاداران حسینی عکس العمل

شاعر در روز عاشورای حسینی و پس از سرودن شعر :


بیر گوندی بوگون ملک لر آغلار

زهرا باش آجوب پیمبر آغلار


چنان شور و حال تهّیج شیعی در عزاداران ایجاد می کند که پس از گذشت بیش از 80 سال

هنوز وصف حال آن سینه به سینه گشته و نقل آن نُقل محافل حسینی است و روایتش

روح خفته هر درد آشنایی را بیدار می سازد.


بولمولّه بو گونده نه خبر وار

بو نوحه ده (صافی)بیر اثر وار

اهل دل اولان بیلر نه لر وار

هر بیتنی ایلر از بر آغلار


بالاخره صافی پس از صافی روح و جسم و کسب زر ناب در بوته آزمون و مشتعل از

عشق الهی و حصول درجات معنوی و رهیابی به قله رفیع عبودیت به استناد تاریخ

منظوم ماده فوت از مرحوم ذهنی و به نقل از کتاب دانشمندان آذربایجان

اثر مرحوم محمد علی تربیت و کتاب سخنوران آذربایجان اثر استاد دولت آبادی

در سال 1348 هجری قمری مقارن با 1307 شمسی پس از 48 سال عمر با برکت و عزت

رخ در نقاب خاک تیره کشید.

از  مرحوم صافی تنها یک فرزند پسر به نام حاج محمد صافی به یادگار مانده است

که در زمان فوت پدر تنها یک سال داشتند و از قرار معلوم وی نیز غزلیاتی دارند

و در حال حیات می باشند.


از مرحوم صافی کتابهای زیر در دسترس می باشد:

1- غزلیات فارسی صافی

2- گنجینه حسینی صافی جلد اول (انتشارات منشور تبریز _ تلفن :  04135535389 و 04135554219

به مدیریت : آقای سید علی اکبر صدرالدینی )

3- گنجینه حسینی صافی جلد دوم (انتشارات منشور تبریز _ تلفن :  04135535389 و 04135554219

به مدیریت : آقای سید علی اکبر صدرالدینی )


بو   آستان   حسینی ده   انبیای   عظام

اوزون امیدیله (صافی)صف نعاله سالوب

سه بیت از ماده تاریخ فوت:

ای دل   ز   دل   برآور آه  و فغان   به صافی

خون پاش تا دو چشمم سازد دروان به صافی

روز   دوشنبه   بیست و نهم ز   جیم   ثانی

حق   داد   امر رجعت از   این جهان به صافی

تاریخ   سال   فوتش (ذهنی )  چنین سروده

ما را   گمان   که گردد   جنّت مکان   به صافی

تبریز – احد کامران ور ــــ 1390شمسی و با اصلاحات و الحاقاتی توسط : رحیم سهرابی نویسنده همین وبلاگ

در دیماه 1393شمسی

زندگینامه شاعران اهلبیت علیه السلام

استان آذربایجانشرقی :(1)


زندگینامه حاج رضا صراف تبریزی :

استاد سخن،شاعر نغز گفتار و دلسوخته مرحوم حاج رضا صراف تبریزی در سال 1271 هجری قمری
در محله ی راسته کوچه تبریز در دربند حصار دیده به جهان گشود.در سن 12 سالگی پدر خود را از دست
داد به ناچار برای گذراندن زندگی به شغل پدرش یعنی صرّافی روی آورد.مغازه اش در تیمچه ی
 حاج سید حسین میانه قرار داشت.در حین تجارت،به آموختن ادبیات فارسی و عربی پرداخت.
حاج رضا صراف همیشه در محافل علمی و ادبی شرکت داشت و از سال 1291 ه .ق (از 20سالگی)
یکی از اعضای برجسته انجمن ادبی صفا بود که جلسات انجمن در خانه وی تشکیل می شد.
او همیشه از محضر ادیب نامدار مرحوم « لنکرانی » پیش کسوت این انجمن استفاده می برد.
صراف در عمر کوتاه خود در حدود 2500 بیت شعر سروده که علاوه بر غزلیات،اشعار نغزی در موضوع
حادثه ی کربلا سروده که حکایت از علاقه مندی و اظهار ارادت شاعر به ساحت مقدس معلم بزرگ شهادت
حضرت حسین ن علی(ع) دارد و بیش از نصف دیوانش به مراثی و مدایح اهل بیت(ع)
اختصاص یافته است.در حقیقت صرّاف یکی از 4 شاعر بزرگ مرثیه سرای 100-150 سال اخیر بوده است.
برخی از شاعران او را سعدی ترکی سرا و برخی دیگر او را با نظامی مقایسه کرده اند.شخصیت ادبی صراف
 چنان از عظمت و ابهت برخوردار است که شعرای بعد از او از جمله غزلسرای معصر علی آقا واحد تحت تاثیرش
 قرار گرفته.همچنین استاد شهریار از او چنان متاثر گردیده که او را به عنوان
 یکی از نوابغ ادبی آذربایجان مورد ستایش قرار داده است.
صراف نه ماه پس از صدور فرمان مشروطیت در 17 ربیع الاول  سال  1325هجری قمری  در سن 54 سالگی
به دنبال ابتلا به بیماری  آسم در تبریز چشم از جهان می بندد.و مردم تبریز با اندوه فراوان پیکر او را به خاک می سپارند.
دیوان صراف در سال 1317 بوسیله کتابخانه فردوسی تبریز (انتشارات فخر آذر تبریز ) که با مقدمه مرحوم
حسن مصطفوی به طریقه سنگی چاپ شد تا اینکه در سال 1361 شادروان استاد شهریار
نسخه اصلی را که با خط خوشنویسی و نقاشی های میرزا علی نقاش افضل و ملماسی مزین شده بود در اختیار
اینجانب (سیروس قمری) مدیر کتابخانه فردوسی تبریز قرار دادند که از همان نسخه چندین بار زیر
چاپ رفت. چاپ فعلی دیوان صراف که با تحقیق و تصحیح شاعر و محقق ارجمند آقای مصطفی
قلیزاده علیار به مناسبت یکصدمین سال وفات صراف (سال 1383 شمسی) چاپ گردیده است
و بالاخره چاپ دوم دیوان صراف در سال 1388 شمسی چاپ گردیده است.

منبع اصلی : از کتاب دیوان صراف تبریزی ناشر :انتشارات فخرآذر تبریز (کتابخانه فردوسی تبریز )ـ تاریخ 1388شمسی